داستان این سریال درباره "دبرا ونس" کمدین اقسانه ای در لاس وگاس است. او برای اینکه مخاطبان جوانتر را به سمت خود جذب کند. یک دستیار 25 ساله جوان به نام ایوا را استخدام می کند و ...

پس از یک فروپاشی عصبی که آخرین تور جوسلین را با شکست روبرو ساخت، او مصمم است که جایگاه واقعی خود را به عنوان بزرگترین و جذاب ترین ستاره پاپ در آمریکا به دست آورد و ...

داستان فیلم در مورد پارکر و بهترین دوستش میری است که در دوران همه‌گیری یک بیماری خطرناک، در خانه‌ای کنار دریاچه، خود را قرنطینه می‌کنند. اما به زودی حضور یک فرد مرموز، زندگی آن‌ها را تهدید کرده و ...

مردی به نام بریگز به همراه سگش در سواحل اقیانوس آرام سفر می‌کند تا در مراسم خاکسپاری بهترین دوستش شرکت داشته باشد. یکی از این دو همسفر فقط یک هفته دیگر زنده است و طوری زندگی می‌کند که انگار هر روز، آخرین روز عمرش است و ...

داستان درباره جوانی است که تصور دارد تا روز آینده خواهد مُرد. اما این تصور به مردم شهر نیز سرایت پیدا می‌کند و آن ها نیز باور پیدا می‌کنند که تا روز آینده خواهند مُرد و .…

مردی جوان به ناگهان از ناکجا آبادی در سوریه ظاهر می‌شود، او دارای ویژگی‌هایی است که به سرعت افراد زیادی را جذب خود می‌کند، اما در این میان سازمان اطلاعات از وجود او باخبر می‌شود و به همین دلیل ماموری را برای پیگیری این پرونده اعزام می‌کند...

 بث و آنا که هر یک در درجات مختلفی از سطح بازیگری قرار دارند، تصمیم می گیرند که با هم برای گذراندن تعطیلات آخر هفته از نیویوروک به سمت شهر بیگ سور حرکت کنند. حال این فرصت پیش آمده تا پس از سالها رقابت و حسادتی که بین آنها ایجاد شده، از بین برود و به یک دوستی پایدار بینجامد ولی …

نمایش نامه "ماجراجویی های خرس بریگزبی " یک برنامه تلویزیونی برای کودکان است که برای مخاطبان آن ساخته شده است: جیمز پاپ. هنگامی که این سری به طور ناگهانی به پایان می رسد، زندگی او برای همیشه تغییر می یابد،او باید یاد بگیرد چگونه با واقعیت های دنیای جدیدی که او هیچ چیز از آن نمی داند مقابله کند ...

«جول» که آدمی‌خجالتی و تا حدی ساده است، در یک مسافرت ساحلی با دو نفر از دوستانش، با «کلمنتاین» که دختری کم‌فکر و پرانرژی است آشنا می‌شود. بعد از مدتی این دوستی به پایان می‌رسد و کلمنتاین دست به یک عمل پاک‌سازی حافظه از طریق شرکت لاکونا می‌زند. بعد از پاک‌سازی، وقتی جول او را می‌بیند و متوجه می‌شود که کلمنتاین او را از حافظه و خاطرات خود پاک کرده است، تصمیم می‌گیرد تا او نیز کلمنتاین را از خاطرات خود پاک کند. اما در میانه‌ی راه پاک‌سازی و در حالت یادآوری خاطرات، متوجه می‌شود که مایل به این کار نیست و سعی در منحرف‌کردن مسیر پاک‌سازی می‌کند…

والدین سه کودک از خانواده‌ای ثروتمند در آتش سوزی کشته شده‌اند. یکی از خویشاوندان دورشان سرپرستی آنان را به عهده می گیرد، اما آن‌ها خیلی زود در میابند که او در پی کشتن آن‌ها و به دست آوردن ثروتشان است...

«جوفاکس» (هنکس) و «کاتلين کلي» (رايان) در نزديکي هم در وست سايد نيويورک زندگي و کار مي کنند. اين دوکتاب فروشي هايي رقيب، حدودا در مجاورت هم در يک خيابان دارند. اما بدون آن که هم ديگر را ديده باشند، از طريق «چت» «اي ميل» مراوده دارند و به يکديگر علاقه مند شده اند...